Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: بهرام صادقی یکی از نویسندگان مهم ادبیات معاصر ایران است که به‌خاطر داستان‌های کوتاهش شناخته می‌شود و نویسنده این‌گونه داستانی بوده است. اما او داستانی بلند هم در کارنامه دارد که مهربانو مهدوی پژوهشگر ادبیات و دانشجوی مقطع دکترای رسانه در یادداشتی به نقد و بررسی آن پرداخته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مهدوی این‌یادداشت را برای انتشار به خبرگزاری مهر سپرده که در ادامه مشروح متن آن را می‌خوانیم:

حال و هوای رمان ملکوت بهرام صادقی را تا اندازه زیادی می توان در روزگار کنونی مشاهده و حس کرد و شاهد بشری بود که در پیچ و خم افسردگی های عمیق، پوچی و رنج زندگانی گرفتار و از این رنج حسابی خسته شده و به ستوه آمده است.

رمان ۱۱۲ صفحه‌ای ملکوت، تنها داستان بلند بهرام صادقی (۱۵ دی ۱۳۱۵، نجف آباد - ۱۲ آذر ۱۳۶۳، تهران) نویسنده معاصر ایرانی است. این داستان که زمینه‌ای رئال و سورئال دارد درباره فردی به نام آقای مودت و سه تن از دوستانش است که در نیمه شبی با حلول جن به بدن آقای مودت دچار ماجراهایی می شوند.

داستان با این جمله آغاز می شود: در ساعت یازده شب چهارشنبه آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.

دوستان آقای مودت، وی را برای درمان نزد پزشکی به نام دکتر حاتم می‌برند که در ابتدا مردی بسیار نیکوکار و بخشنده به نظر می رسد اما به تدریج مشخص می شود که او قاتل افراد زیادی از جمله همسران، خدمتکاران و خیلی از مردم شهر است و آمپول هایی که وی به نام آمپول طول عمر و جوانی به مردم تزریق می کند، در واقع نوعی زهرکشنده است که آنان را به کام مرگ می فرستد. دکتر حاتم این حرفها را به یکی از دوستان آقای مودت که در کتاب از او «ناشناس» یاد می شود، می گوید.

در این میان، مردی به نام «م.ل» که تمام اعضای بدن خود را با جراحی های مختلف، برداشته است، نزد دکتر حاتم آمده تا آخرین دستی را که برایش مانده، بردارد. م .ل در اتاقی که دکتر حاتم برایش تدارک دیده روی تخت خوابیده و اطراف او پر از آیینه و شیشه های الکی است که اعضای بریده شده اش در آنها جا گرفته است. او خدمتکاری به نام «سکو» دارد که م و ل نیمه شبی زبان او را بریده است.

م. ل دکتر حاتم را از سال‌ها قبل می‌شناسد و به نوعی برای انتقام نزد او آمده است. دکتر حاتم سال‌ها قبل در قالب شاعر و فیلسوفی به شهر آنها رفته و الفتی با پسر وی داشته است به طوری که دوستی آنان پسرک را گوشه گیر و کم حرف می‌کند و م ل به همین دلیل پسرش را می‌کشد و بعد از آن نیز زبان سکو را از حلق او بیرون می‌کشد و می‌برد. م . ل در تمام این‌سال‌ها به بهانه اینکه شیطان از وجودش خارج شود، اعضای بدنش را از خود جدا می کرده تا آسوده خاطر شود اما هیچگاه چنین اتفاقی نیفتاده بود.

او در نهایت از قطع کردن آخرین دست خود منصرف می شود و تصمیم می گیرد که زندگی دوباره ای را از سر بگیرد، اعضای بدنش را که در الکل نگهداری می شد، دور بیندازد. خدمتکاران بی شمارش را مرخص کند، ازدواج کند و بچه دار شود و نعش پسرش را نیز به خاک بسپارد.

او این‌مسائل را با دکتر حاتم در میان می‌گذارد و در آخر از او می‌خواهد که به بدنش آمپول جوانی تزریق کند، غافل از اینکه خبری از اکسیر جوانی نیست و زهر در بدنش جاری می شود.

در این میان دکتر حاتم زمانی که آخرین همسر خود ساقی را به قتل می رساند متوجه می شود که او با سکو، خدمتکار م. ل ارتباط داشته و از این مساله به شدت خمشگین می شود به همین جهت حاضر نیست به سکو آمپول مرگ را تزریق کند و با خود می اندیشد که سکو باید درشرایط بی آب و علف و ذره ذره جان دهد تا لذت هایی که از ساقی برده، از تنش خارج شود.

وقتی آقای مودت و دوستانش از شهر برمی‌گردند، او پیشنهاد می‌دهد که وارد باغ نشوند و کنار آب ولو شوند چرا که نگران است باز جن وارد بدن او شود. آقای مودت و دوستانش مشغول صحبت و شوخی بودند که دکتر حاتم نزد آنان می آید و در جواب اینکه راه از کجا می دانسته می گوید که می دانستم.

دکتر حاتم آن شب به دو دوست آقای مودت می گوید که به آنان زهر تزریق کرده است. دوست چاق آقای مودت از شنیدن این خبر سکته می کند و جان می دهد و دوست دیگر که منشی جوانی بوده می گوید اگر این خبر نادرست باشد حتما خودکشی می کند.

***

تنها رمان بهرام صادقی، که به اذعان بسیاری از منتقدان نتوانسته موفقیت داستان‌های کوتاه وی را تکرار کند، آن‌طور که ابتدای کتاب عنوان شده داستانی خیالی است درباره فلسفه زندگی. قبل از شروع داستان، آیه ۲۴ سوره انشقاق «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»، «پس آنها را به عذاب دردناک (دوزخ) بشارت ده» ذکر شده که به رنج زندگی اشاره دارد. همچنین در آغاز فصل سوم کتاب جمله «و عقابی را دیدم و شنیدم که در وسط آسمان می پرد و به آواز بلند می گوید وای وای بر ساکنان زمین...» از انجیل ذکر شده که این جمله نیز بر رنج بشر در زندگی زمینی تاکید می کند.

دکتر حاتم در این رمان نماد مرگ است، کسی که دیگران را به کام مرگ می فرستد و شهرها را ویرانه می‌کند و به شهر دیگر می‌رود. خود بچه‌ای ندارد و گویی مانعی بزرگ در برابر زیست انسانی و زندگی است و آن طور که از شواهد بر می‌آید ارتباط نزدیکی با دوست ناشناس آقای مودت که نه اسم دارد و نه چهره دارد و حتی شاید ناشناس به نوعی خود دکتر حاتم در موقعیتی دیگر است چرا که در آخر نیز دکتر حاتم درباره اینکه آدرس را از کجا می‌دانسته می گوید: می‌دانستم.

«م.ل» نیز در این رمان نماد انسانی گناهکار است که در همه حال نعش پسرش (گناهانش) را با خود حمل می کند. وی در تلاش است که با تکه تکه کردن خود و برداشتن اعضای بدنش شیطان درونش را از بین ببرد و به آرامش برسد و در عین حال به امید روز رستاخیز است. او سرانجام از قطع آخرین عضو خود منصرف می شود و تصمیم می گیرد دوباره به زندگی برگردد اما با آمپولی که دکتر حاتم به او تزریق می کند، این امید نیز از بین می رود.

در پایان داستان نیز دوست آقای مودت که به او آمپول مرگ تزریق شده نیز دچار پوچی عمیقی می شود و عنوان می کند که اگر این خبر دروغ باشد خودکشی می کند تا زودتر به این کابوس پایان دهد.

بنابراین پوچی زندگی زمینی، رنج بشر و سرگشتگی و آشفتگی انسان برجسته ترین موضوعی است که کتاب به آن پرداخته، گویی بشر در زندگی زمینی در بن بستی از گرفتاری و رنج اسیر است که جز مرگ چاره ای برای آن وجود ندارد. با نگاهی به وضعیت بشر امروزی بویژه در دوران شیوع کرونا و قرنطینه، می‌توان مقایسه‌ای را در این‌حوزه انجام داد که بشر امروزی نیز دچار همین رنج و پوچی شده و در رهایی از آن چندان موفق نیست. به نظر می‌رسد که اعمال قرنطینه های طولانی مدت که به تنهایی انسان ها دامن زده و موجب روی آوردن بیش از پیش آنان به شبکه های مجازی شده، پوچی و پریشان حالی انسان امروزی را تشدید کرده است.

به عنوان مثال شبکه‌های مجازی از جمله اینستاگرام و توییتر حجم زیادی از اخبار منفی را از وضعیت جهان به ویژه خاورمیانه بازتاب می دهند و حتی در اینستاگرام اخبار منفی از خاورمیانه و ایران بسیار برجسته‌تر پوشش داده می‌شود و زمانی که مخاطب ایرانی وارد این شبکه می‌شود تحت بمباران صدها خبر منفی قرار می گیرد که مرگ، نیستی، بدبختی، فقر و ناامیدی مطلق را به او القا می‌کند. همچنین در این‌شبکه‌ها سلبریتی‌ها یا اینفلوئنسرها نمایشی لوکس از زندگی خود دارند که احساس پوچی را در جامعه ناامید و پریشان حال تشدید می‌کند و او را به این نتیجه می‌رساند که در کابوس عظیمی از رنج و سرگشتگی گرفتار شده و راه نجاتی برای او نمانده است.

درچنین شرایطی یا فرد به حالت افسردگی و انفعال می رسد و منتظر می ماند تا زندگیش به پایان برسد و یا اینکه در حالتی بدتر تلاش می کند با خودکشی به زندگی خود پایان دهد. بنابراین می توان حال و هوای رمان ملکوت بهرام صادقی را تا اندازه زیادی در روزگار کنونی مشاهده و حس کرد و شاهد بشری بود که در پیچ و خم افسردگی‌های عمیق، پوچی و رنج زندگانی گرفتار و از این رنج حسابی خسته شده و به ستوه آمده است.

کد خبر 5290883 صادق وفایی

منبع: مهر

کلیدواژه: ادبیات ایران ادبیات داستانی بهرام صادقی رمان ایرانی نقد کتاب محمدرضا حکیمی محمد مهدی اسماعیلی ترجمه تازه های نشر درگذشت چهره ها پیام تسلیت محرم 1400 وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ادبیات داستانی انتشارات سروش وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تاریخ معاصر فلسفه معرفی کتاب دکتر حاتم بهرام صادقی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۹۳۵۵۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رقیب خسرو حیدری در 38 سالگی مثل 20 ساله‌ها

به گزارش "ورزش سه"، تیم فوتبال استقلال ملاثانی در هفته بیست و نهم لیگ دسته اول در دیداری خارج از خانه توانست مقابل شهرداری آستارا به برتری دست پیدا کند که مدافع راست آبی‌ها بعد از نمایش خوب و کم‌نوسان در ترکیب تیمش، توانست عملکرد موثری در این بازی بر جای بگذارد.

علی حمودی که یکی از مهره‌های بدون جانشین ترکیب سیاوش اکبرپور به شمار می‌رود، با سرعت بالا و استفاده از تجربه‌ی خود بارها از سمت چپ خط دفاعی شهرداری آستارا نفوذ کرد و مدافعان این تیم را جای گذاشت و موقعیت ساخت.

حمودی علی‌رغم سن و سالش خستگی‌ناپذیر به دوندگی و نفوذ خود ادامه داد تا این‌که سرانجام توانست زهر خود را روی دروازه حریف بریزد و در دقیقه 5+90 با پاس در عمق برای امین مروانی خلق موقعیت کند و او هم وحید نامداری را به توپ برساند و تک گل آبی پوشان به ثمر برسد و بازی خوب خود در این هفته لیگ را تکمیل کند.

نکته شاخص در بازی حمودی این است که او مثل روزهای جوانی‌اش در استقلال تهران، فولاد خوزستان، سپاهان و تراکتور ستاره‌ای تنومند و سرعتی بوده و همچنان خستگی‌ناپذیر و رونده به زمین رقبا می‌زند و در 38 سالگی به خوبی از تکنیک و هوش خود به سود تیمش بهره می‌برد.

رقیب خسرو حیدری در دوران حضورشان در استقلال، حالا در تمام 28 بازی لیگ یک و دو دیدار حذفی برای آبی‌های ملاثانی به صورت فیکس به میدان رفته و علاوه بر نقش مهمش در خط دفاع توانست دو پاس گل هم به نام خود ثبت کند.

دیگر خبرها

  • مشکلات پایان‌ناپذیر کادر درمان؛ مدل جدید از مهاجرت شکل گرفته!
  • عشق جوانان به ائمه اطهار (ع) وصف ناپذیر است
  • علی مطهری: نوه‌ها، نتیجه‌ها و نبیره‌های آیت الله مطهری دچار بن بست فکری یا پوچی در زندگی نشده‌اند
  • ۳ عامل مهم در شکل‌گیری شخصیت محمد‌رضا سنگری
  • سلفی جدید بهرام رادان همه را متعجب کرد
  • رقیب خسرو حیدری در 38 سالگی مثل 20 ساله‌ها
  • حمله نکونام به رکورد تاریخی پرسپولیس
  • هزینه بیش از ۶ هزار میلیارد تومان برای زیرساخت‌های ایلام
  • امنیت و اقتدار کشور مرهون خون پاک شهدا است
  • بهره‌برداری از سامانه گرمسیری ۹۰ هزار تن به محصولات زارعی استان اضافه می‌کند